میرزا کوچک خان جنگلی (درگذشت 1300، گیلان)، مبارز

یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ در 1259هـ .ش در محله استادسرای رشت در خانواده‌ای متوسط متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در مدارس «حاجی حسن »و «جامع» رشت به پایان برد. بعد به فراگیری صرف و نحو، بیان، منطق، فقه و اصول پرداخت. در 1312هـ .ق / 1273هـ .ش به تهران آمد و مدتی در مدرسه «محمودیه» به تحصیل پرداخت. از آنجا که این ایام مصادف بود با آغاز انتشار افکار و اندیشه‌های آزادیخواهان و روشنفکران، وی مبارزات خود را بر ضد ظلم و استبداد آغاز کرد و در زمینه بیداری افکار مردم کوشید. از این رو به رشت بازگشت و در میان مردم و خصوصاً طلاب مدرسه حاجی حسن شروع به تبلیغ افکار آزادیخواهی کرد. او به دنبال صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه و تشکیل مجلس شورای ملی در 1324هـ .ق، همراه با میرزا محمد انشایی انجمن «روحانیون» را در رشت تأسیس کرد. چون محمدعلی شاه مجلس را به توپ بست و آزادیخواهان را دستگیر و یا به قتل رساند، میرزا کوچک خان با اعضاء انجمن لباس رزم پوشید و با مقداری اسلحه از رشت خارج و آماده عزیمت به تهران شد ولی ظهیرالدوله، حاکم وقت گیلان، او را از انجام این کار بازداشت. از آنجا که انجمن ایالتی رشت بر اثر فرمان محمدعلی شاه بسته شد، اعضاء انجمن و آزادیخواهان گیلان متواری شدند و میرزا کوچک خان هم با همراهانش به ناچار اختفا گزید. بعد به کمک برخی از ارامنه آزادیخواه رشت به قفقاز گریخت و مدتی در تفلیس اقامت گزید. در آنجا با برخی از آزادیخواهان آشنا شد و سرانجام به ایران بازگشت. از آنجا که سردار افخم آقا بالا خان، حاکم گیلان، دستور دستگیری میرزا کوچک خان و یارانش را داد، او با عده‌ای از مجاهدین گرجی و ارامنه به دارالحکومه رشت حمله کرد، سردار افخم را کشت و رشت را گرفت. پس از آن به همراه مجاهدین در فتح قزوین و تهران در 1327هـ .ق شرکت کرد. با خلع محمدعلی شاه از سلطنت، همکاری خود را با مشروطه‌طلبان ادامه داد و هنگام شورش شاهسون‌ها در آذربایجان به اتفاق مجاهدین به کمک ستارخان شتافت اما چون قوای مجاهدین از طرف حکومت مرکزی احضار شدند، میرزا کوچک خان هم به ناچار به تهران عزیمت کرد. چون محمدعلی شاه درصدد تصرف دوباره تاج و تخت برآمد، میرزا کوچک خان نیز به سرپرستی گروهی از مجاهدین خود را به جبهه‌های نبرد رسانید و در حین نبرد زخمی شد. از این رو برای معالجه به بادکوبه رفت و سپس به گیلان بازگشت. در رشت به امر قونسول تزاری به علت فعالیت آزادیخواهانه از حق اقامت در زادگاهش محروم شد. از این رو به تهران آمد و چهار سال در آنجا اقامت گزید و فعالیت‌های سیاسی خود را پی گرفت. با تعطیلی مجلس دوم و به دنبال اولتیماتوم دولت روسیه که عده‌ای از آزادیخواهان به نقاط مختلف کشور تبعید شدند، میرزا کوچک خان نیز به یزد تبعید گردید.

با تهاجم دولت روس به خاک ایران در 1286هـ .ش / 1907م، او رهبری جنبش جنگل را به عهده گرفت و در ۱۲۹۳ هـ.ش. شروع به مبارزه مسلحانه بر ضد ارتش دولت روس و بریگاد قزاق کرد. جنگلی‌ها هدف خود را «اخراج نیروهای بیگانه، رفع بی‌عدالتی، مبارزه با استبداد و برقراری دولتی مردمی» اعلام کردند. در همین راستا، در ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ هـ . ش  قوای جنگل با انتشار بیانیه‌ای تشکیل کمیته انقلاب سرخ ایران، الغاء اصول سلطنت و تأسیس حکومت جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران را اعلام کرد و یک روز بعد کمیته انقلاب، هیأت دولت جمهوری را معرفی کرد که میرزا عنوان «سرکمیسر» و «کمیسر جنگ» داشت. امّا هنوز دولت تازه انقلابی سامان نگرفته بود که با حمایت بلشویک‌های روس اغتشاش انقلابی‌های سرخ طرفدار شوروی آغاز گردید و سرانجام میرزا کوچک خان در 18تیر 1299هـ .ش به عنوان اعتراض از رشت به صومعه‌سرا رفت و دو نفر نماینده با نامه‌ای مفصل نزد لنین به مسکو فرستاد. در ۹ مرداد ۱۲۹۹ هـ .ش بود که طرفداران شوروی با رهبری و حمایت فرمانده قوای مسلح شوروی در ایران و مدیر بخش سیاسی و امنیت نظامی آن در رشت بر ضد میرزا کودتا کردند و تمام طرفداران وی را دستگیر و بازداشت کردند. آنها دولت جدیدی اعلام نمودند که احسان‌الله خان سرکمیسر و کمیسر خارجه و سید جعفر  پیشه‌وری کمیسر داخله شد. احمدشاه قاجار به دنبال تضعیف قوای جنگلی‌ها، قوای دولتی بریگاد قزاق را به سرکردگی سردار سپه مأمور سرکوبی آنان کردکه در نهایت بدون گرفتن نتیجه رشت و بندر انزلی را ترک کردند. بار دیگر رضا خان سردارسپه درصدد سرکوبی وی برآمد و عاقبت طی شبیخون‌های متعدد، نیروهای جنگل را وادار به عقب نشینی کرد. میرزا کوچک خان به اتفاق تنها یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، به کوه‌های خلخال پناه برد ولی دچار برف و طوفان گردید و سرانجام بر اثر سرما جان باخت. سر وی را از بدن جدا کرده و به دستور سردارسپه در گورستان حسن‌آباد دفن کردند. بعد یکی از یاران وفاداراش محرمانه سر را به رشت برده و در محلّی موسوم به سلیمان داراب به خاک سپرد.

 

یادداشت های مرتبط