بررسی مقوله عدالت از دیدگاه خواجه نصیر الدین طوسی در جهاد دانشگاهی ایلام

دکتر علی حیدری؛عضو هیئت علمی دانشگاه لرستان اظهار کرد:در مقاطعی از تاریخ مانند دوره هخامنشی فرهنگ یونانی به شدت تحت تاثی ایران بوده است که دلیل آن سفر فلاسفه ای مانند دموکیتوس به بابل و مصر بوده است که در آن   زمان  جزو مملکت ایران بود.

وی با بیان اینکه  زمانیکه افلاطون به مصر آمد مصر تحت تصرف ایران نبود اما بقایای افکار ایرانی در این سرزمین وجود داشت تصریح کرد:با توجه به تصرف این کشور توسط کمبوجیه در این زمان این کشور از نعمت حضور دانشمندان ایرانی برخوردار بود و افکار ایرانی در این سرزمین رواج داشته است .

عضو هیئت علمی دانشگاه لرستان ادامه داد: افلاطون در کتاب قوانین تعریف خود را از زبان خشایارشاه نقل می کند یعنی کاملا با گفتمان ایرانی از موضوع عدالت آشنایی  داشته است و جامعه را به سه قسمت حاکمان ، جنگجویان و کشاورز و پیشه ور تقسیم می کند و مبنای آن شجاعت ، حکمت و عفت را پایه ریزی می کند متاثر از افکار ایرانی است و فیثاغورث استاد افلاطون هم 12 سال اسیر کمبوجیه در ایران بود که در انتقال افکار بی تاثیر نبوده است . و در یونان کم نبودند کسانی که به جرم ایران دوستی محاکمه شدند.

عضو هیئت علمی دانشگاه  لرستان با طرح این سوال که آیا این افکار از افلاطون به ایران آمد یا افلاطون وامدار تفکر ایرانی است تصریح کرد: سه فصل آخر از ” کتاب جمهور” به این مقوله می پردازد که آن را از زبان سقراط  بیان کرده است و مجادله ای است و بعد از آوردن چند تعریف از عدالت همه را رد می کند و می گوید: عدالت این است که ابتدا باید جامعه را شناخت ، و بعد از آن انسان خود بخود بعنوان بخشی از جامعه  شناخته می شود و وقتی عدالت را در جامعه تعریف کردیم می توانیم به عدالت در فرد تسری دهیم و سپس به تعریف مدینه فاضله می پردازد و سپس معتقد می شود که جامعه 3 قسمت است یا زمامدارند، یا سرباز و نگهبان و یا رعیت که همه این  ها را توضیح می دهد و تاکید می کند که هر کس باید به کار خود بپردازد وصریحا می گوید : اگر کار نجار را به پینه دوز دهیم و یا برعکس ” آن جامعه دیر یا زود نابود خواهد شد و هر کدام از اینها باید در شخصیت کاری خود به کار گماشته شوند نه زیاد و نه کم ، لذا  حکومت فلسفی را مطرح می کند و می گوید: هیچ جامعه ای به سعادت نمی رسد مگر اینکه فلاسفه حاکم شوند یا حاکمان فلسفه بیاموزند در غیر این صورت جامعه روی سعادت به خود نمی بیند.

وی ادامه داد: یکی از اختلافات اصلی افلاطون با حکمای ایرانی این است که نظر افلاطون در حد نظریه باقی می ماند اما فلاسفه ایران و بویژه خواجه نصیر معتقد است عدالت زمانی خواهد بود که از حاکم به رعیت تسری پیدا کند و گرنه عدالتی وجود نخواهد داشت .

دانشیار دانشگاه لرستان با بیان اینکه افلاطون بحث سربازان را به شجاعت و رعیت را به عفت تحلیل می کند تصریح کرد:هم خواجه نصیر و هم افلاطون و کسانی که در زمینه مدینه فاضله سخن گفته اند  معتقدند فضایل 3 تا بیشتر نیستند یا شجاعت است یا حکمت و یا عفت ، افلاطون بعد از تعریف این موارد دیگر عدالت را چنین تعریف می کند که صفتی است که صفات دیگر را بوجود آورده است که ذاتی در وجود همه وجود دارد و مادام که با دیگر صفات باشد آنها را محافظت می کند و در غیر این صورت  به رذایل تبدیل می شوند .و مانع دخالت قوای سه گانه می شود و در بین آنها عدالت ایجاد می کند  و ظلم را بر هم زننده نظم می داند و  موجب ایجاد ظلم و جور.

حیدری ادامه داد: افلاطون   هدف عدالت را سعادت می داند  و مانند درسفرنامه های تخیلی ارداویراف نامه و کمدی الهی دانته چیزهای را که نمی تواند با عقل قابل اثبات کند  در قالب سفر تخیلی یی به نا  م «ار»  می آورد و نتیجه می گیرد اگر کسی عادل باشد ولی نه  از سر دانش و فلسفه این دانش نه  برای خود( در این دنیا و آن دنیا) سودمند است و نه   برای دیگران .

وی در ادامه آخرین جمله کتاب افلاطون را بعنوان تکمیل کننده گفت:”باید باور داشت که روح باقی مستعد هر نوع خوبی و بدی است ، واگر در همه احوال عدل و حکمت را بکار بندیم می توانیم سیر سعودی را طی کنیم در  آن صورت سعادت دنیوی و اخروی و ترقی در دوره های تجدید زندگی نصیب ما خواهد شد”

عضو هیئت علمی دانشگاه لرستان در تبین عدالت از دیدگاه خواجه نصیر الدین طوسی گفت :خواجه نصیر بنا به دستور ناصرالدین ابوالفتوح کتاب تهذیب الاخلاق ابن مسکویه را ترجمه کرد اما در کتاب دخل و تصرف  کرد و چون درمی ییابد دوبابش کم است، دو باب تدبیر منزل و سیاست مدن را به آن می افزاید و  سپس این کتاب را طوری می نویسد که متفاوت می شود  و تهذیب الاخلاق فقط نقش الگویی برای ارائه نظریات او داشته است .

خواجه نصیر معتقدست: اگر کسی ادعای داشتن فضیلتی را دارد زمانی مستحق مدح می شود که از شجاعت و حکمت و… او  سودی به دیگران برسد  و دیگران را از این آثار بهره مند کنند عکس افلاطون که جامعه اش تقریباً قابل تحقق نیست و خودش استدلال می کند اگر عکس زیبایی از صورتی داشته باشیم، به جرم آنکه مصداق خارجی ندارد، نمی توان از زیبایی آن به سادگی گذشت.

وی با بیان اینکه اگر افلاطون زنده بود قطعا نظر خواجه را بر نظر خود ترجیح می داد تصریح کرد: استاد بشر  از افلاطون بعنوان افلاطون الهی یاد  می کند و با احترام از او نام می برد.

این استاد دانشگاه در پایان گفت : بزرگترین تفاوت عدالت از نگاه این  این دو در آن است که افلاطون معتقد است  عدالت ذاتی انسان است و در درون او وجود دارد  و می تواند قوای دیگر را ساماندهی کند اما خواجه برعکس معتقد است اگر فضایل دیگر مانند  حکمت ، عفت ، شجاعت و سخاوت در فردی محق شود او محکوم به عدالت است یعنی عدالت چیزی نیست که به دنبال آن رفت.

منبع: ایسنا

یادداشت های مرتبط